عشق ابدی
قایقی خواهم ساخت...دور خواهم شد از این خاک غریب...تا که تنهایی ات از دیدن ان جا بخورد....
چقـدر احمــق بودم کـہ اون لحظـہ هایـے کہ . . . صـدام میکردے "عروسکــم " خون میــدویـد زیر پوستـم . . و بـا " ع ش ق " میگفتــم جانــــم . . . غافـل از اینکــه واقعــا عروسکــے بیش نبودم . . . !
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |